Feb 16, 2010

قصه مانی

سلام من  من می خواهم که داستان زندگی ام را برای شما بنویسم داستان من ازین جاشروع  شد که به دنیا امدم من پسر  با نمکی بودم همه می گفتن من شبیه بابام هستم من چیزی از اون موقع یادم نمی اید ولی عکس هاو فیلم های زیادی دارم که وقتی می بینم   خیلی می خندم و الان هفت سالمه قبل از مدرسه رفتن خواندن وتا حدودی نوشتن را یاد گرفتم من از کوچکی هایم دوست داشتم مهندس  بشوم چون بابا یم هم مهندس بود ... ادامه دارد .           

1 comment:

  1. سلام مانی جون من سوین هستم
    ایشالا مهندس هم میشی

    ReplyDelete