Mar 28, 2010
Feb 16, 2010
قصه مانی
سلام من من می خواهم که داستان زندگی ام را برای شما بنویسم داستان من ازین جاشروع شد که به دنیا امدم من پسر با نمکی بودم همه می گفتن من شبیه بابام هستم من چیزی از اون موقع یادم نمی اید ولی عکس هاو فیلم های زیادی دارم که وقتی می بینم خیلی می خندم و الان هفت سالمه قبل از مدرسه رفتن خواندن وتا حدودی نوشتن را یاد گرفتم من از کوچکی هایم دوست داشتم مهندس بشوم چون بابا یم هم مهندس بود ... ادامه دارد .
Jan 19, 2010
سلام سوین کوچولو
Subscribe to:
Posts (Atom)